تلنگر

 

پدر زمزمه کرد: (نصيحت کردن ديگران وقتی خودمان در شرايط آنان نيستيم آسان است )

عمل جراحی چند ساعت طول کشيد و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بيرون آمد ” خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد”

و بدون اينکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حاليکه بيمارستان را ترک می کرد گفت :” اگر شما سؤالی داريد، از پرستار بپرسيد”

پدر با ديدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک ديد گفت: “چرا او اينقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقيقه صبر کند تا من در مورد وضعيت پسرم ازش سؤال کنم؟”
پرستار درحاليکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد :” پسرش ديروز در يک حادثه ی رانندگی مرد ،وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتيم، او در مراسم تدفين بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد با عجله اينجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.”

 

هرگز کسی را قضاوت نکنيد چون شما هرگز نميدانيد زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان ميگذرد يا آنان در چه شرايطی هستند.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.